سلام .وبتون عالیه.
اگه میشه رمان عشق درون امیرتتلو را پرنیانش را بزارید.ممنون.
پاسخ:سلام نظرلطفتونه آبجی عاطفه.این رمان 165 قسمت داره و دو فصله!!!نویسنده های این رمان به علت درخواست زیادی که بهشون شده مجبورشدن بدون وقفه بنویسن و به همین دلیل برای اینکه هرقسمت روتبدیل به فرمت های مختلف کنن وقت کافی ندارن ولی قول دادن بعدازاتمام این رمان زیبا تمام قسمت هارو بافرمت های مختلف برای ماارسال کنن وماهم برای شماکاربران عزیزقراربدیم.
نام رمان : خانه سیاه است
نویسنده : هدی.ب کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب (مگابایت) : ۲٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۹۰
خلاصه داستان :
در گوشه های این دنیا منزوی شده ایم … در گوشه های این کره ی کوچک پر آدم ، دریایی از نور نشانمان بدهید … این خانه سیاه است … داستان از نقطه اوج شروع میشه که یک زندگی بهم میریزه و خانه ای خاموش و سیاه میشه… به مرور و با گذشت زمان مشخص میشه که چه اتفاقی در گذشته افتاده و چه اتفاقاتی در آینده خواهد افتاد… شخصیت بی نام و نشانی سعی در روشن کردن ابهامات یه پرونده ی جنایی داره و بدون اینکه خودش بخواد خودش جزئی از این ابهامات میشه …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از هدی.ب عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
دلم شدیدا یه فکر تازه می خواد…یه سری حرف رو کاغذ آوردن که دچار خط خوردگی نشن….یه سری نقطه بدخیم…یه نوستالژی پر خاطره برای نوشتن….یه چیزی باشه که فقط باشه و نشه شوتش کرد تو سطل زباله…یه چیزی باشه که نشه ازش گذشت و دورش انداخت.دلم اینجوری می خواد سراغش داری؟
اینکه بلند می شم و کنار پنجره می ایستم…اینکه سرما و سوز و کبودی هست…اینکه جمله هام تموم دستورای نگارشی رو شکسته….می خوام.می خوام….خط نخورم.می خوام درد نخورم….سرما که هست…چه بیرون چه توی چشمام…شیشه چشمام بخار نفساتو کم داره….من به همون دید تار هم قانع می شم به خدا…کبودم…مثل آسمون قبل برف.مثل هجوم افسار گسیخته ی تو…مثل همه ضربه های روی تنم.
سوز میزنه…سوز سرما…سوز قلبم…سوز تموم دردای توی جسم و روحم….سوز قلبم از داغی که روی قلبم گذاشتی…تحمل منو اینجور امتحان نکن لعنتی….کم میارم. می شکنم.بفهم….ظرفیتم سرریزه…
خسته ام….باهات کلنجار نمی رم…خیلی خسته ام.رمق برام نمونده. نه حرف بزنم نه متقاعدت کنم نه حتی منطق تو قبول می کنه…امتحان من تموم نشده.خودم تموم شدم.خودم نرسیده به آخر زندگیمو گذاشتم تو حذف اضطراری….میفهمی؟
خسته شدم رضا….برو…جوری برو که بدونم دیگه بر نمی گردی.جوری برو که دلم ولوله نکنه برای برگشتنت…فقط برو
دلم از غمت می لرزه…می دونی آخه؟ هنوزم ته مه های قلبم خوب…چه جوری بگم.دوست دارم دیگه… نخندی…. خوبه که با خودم هرچند لال و پتی رودربایستی ندارم… حرفمو می زنم به خودم.تو که نمی شنوی….اون بالایی هم….بشنوه چه فرق؟وقتی کاری نمیکنه!!!
نیا طرفم رضا….نیا لعنتی…دیگه تیکه ای نمونده که بشکنه…که خرد بشه.میای برای چی؟
دستات که تو نیمه راه مشت می شن…دلم می گیره…دلم همیشه از این بغض می گیره…از این خشمی که روی شقیقه هات بزرگ می شه و حجم می گیره دلم می گیره….دلم از خون مردگی های روی دستت هم می گیره….دلم می زنه از این زندگی….دلم می زنه برات ولی برو…تورو جون خودت برو…قسم عزیزتر از خودت ندارم.
دلم نمی خواد چشمام به این اوضاع مضحک بیوفته….چراغا همه خاموش…زانوها تو بغل….من اینور تو اون ور….سر خوردم کنار پنجره قدی خونه ی بخار گرفته…. سوز می زنه داخل…نفس من بخار می شه رو شیشه… دنیا مات می شه مثل من….قطره می شه راه می گیره تو این ماتی مثل تو….من ها میکنم سرما قطره می کنه….بازیمون گرفته. من و سرما….من و تو….من و دل… همشو هم دارم می بازم.آی ملت بیاین سر باخت من شرط ببندین….